خدا پدرت را بیامرزد، آقای رزواتر! سیب سرخ برای دست چلاق

,"اين رمان به داستان مردي ميليونر به نام اليوت رزواتر مي‌پردازد كه نيويورك را ترك مي‌كند و بنياد رزواتر را در اينديانا به وجود مي‌آورد. اليوت كه كهنه سرباز جنگ جهاني دوم است و به‌صورت داوطلبانه در آتش‌نشاني خدمت مي‌كند، پس از تجربه‌اي كه باعث بيداري روحيه‌ انسان‌دوستي در او مي‌شود، به روستاهاي مختلفي در سرتاسر آمريكا مي‌رود و درنهايت در رزواتر اقامت مي‌گزيند. مي‌خوارگي اليوت، رابطه‌ سخاوتمندانه‌اش با تهيدستان در رزواتر و ارتباط عجيبش با همسرش باعث مي‌شود كه او در نظر ديگران، غيرعادي و حتي داراي مشكلات رواني به نظر برسد. وكيلي حقه‌باز به نام نورمن موشاري در تلاش است كه ثابت كند اليوت، سلامت عقل خود را از دست داده است. اگر موشاري موفق به انجام اين كار شود، خواهد توانست بخشي از ثروت رزواتر را به خويشاوندان دور اليوت برساند و سهمي را نيز از آن خود كند."