اقتصاد رسانه

,"بنيان اين كتاب بر چهار رويكرد اقتصاد جريان اصلي، اقتصاد سياسي انتقادي، اقتصاد نهادي و اقتصاد تكاملي بنا نهاده شده است كه نويسنده در هر فصل موضوعات بنيادين اقتصاد رسانه را از ديدگاه يكي از اين مكاتب تشريح مي‌كند. به استناد اين اثر، كتاب بينشي براي خواننده فراهم مي‌آورد كه از طريق آن بتواند منطق اقتصادي رويدادها و تصميمات مختلف در صنعت رسانه را درك كند و جهان‌بيني و فلسفه نهفته در لايه‌هاي زيرين نظريات انديشمندان رسانه، ارتباطات و فرهنگ را دريابد. كتاب مجموعا در يك مقدمه و پنج فصل ارائه مي‌شود كه هر فصل يك جريان فكري در اقتصاد، و به‌تبع آن، اقتصاد رسانه را بيان مي‌كند. «اقتصاد رسانه؛ رويكرد جريان اصلي»، «اقتصاد سياسي انتقادي رسانه»، «اقتصاد نهادي»، «اقتصاد تكاملي» و «مطالعات موردي و نتيجه‌گيري» عناوين فصل‌هاي اين كتاب هستند. فصل اول، جريان اصلي اقتصاد را براي خواننده ناآشنا به اقتصاد جريان اصلي شرح مي‌دهد. به شكل ساده، اين جريان رسانه را به‌ عنوان پديده‌اي اقتصادي مي‌نگرد و تمركز خود را بر مفاهيمي مثل درآمدهاي تبليغاتي، حاشيه سود، سهم از بازار، رقابت و موارد مشابه قرار مي‌دهد. فصل دوم كتاب به اقتصاد سياسي انتقادي رسانه پرداخته است كه در سمت مقابل جريان اصلي قرار دارد و رسانه را علاوه بر اقتصادي بودن، پديده‌اي به ‌شدت سياسي و فرهنگي مي‌داند كه ابزاري براي استعمار مردم، تحميق توده‌ها و اِعمال سلطه صاحبان قدرت است. اين ديدگاه كه به ‌شدت از سنت‌هاي سياسي چپ و كمونيستي نشئت گرفته است، ديدگاهي انتقادي به صنعت رسانه دارد و معتقد است كه فعاليت پژوهشي در رسانه در عين علمي بودن، فعاليتي سياسي است و پژوهشگر رسانه نمي‌تواند ارزش‌زدايي شده باشد و بايد ديدگاه‌هاي ارزشي خود را در پژوهش دخيل كند. فصل سوم به اقتصاد نهادي اختصاص دارد و فصل چهارم، كه به‌گفته خود پروفسور «كانينگهام»، دليل اصلي اين كتاب است به اقتصاد تكاملي رسانه مي‌پردازد. اين فصل با محوريت فناوري‌هاي ديجيتال در صنعت رسانه به مباحثي همچون تخريب خلاق، چرخه‌هاي نوآوري، همگرايي رسانه‌اي و فرصت‌هاي نوظهور كسب‌وكار در صنعت رسانه و موضوعات مشابه مي‌پردازد و چالش‌هاي نوظهوري همچون حضور شركت‌هاي فناوري اطلاعات به‌ عنوان بازيگران جديد صنعت رسانه، بازارهاي غيررسمي، محتواي كاربرساخته، دستبرد به مالكيت معنوي، و كاربران به‌ عنوان توليدكنندگان محتوا را مطرح مي‌كند. درنهايت، فصل پنجم شامل دو موردكاوي مهم در زمينه تلويزيون و رسانه‌هاي جمعي است. يكي از اين دو موردكاوي درباره رسانه‌هاي عام‌المنفعه است و ديگري درباره زيست‌بوم در حال تغيير تلويزيون. به استناد اين كتاب، اين دو موردكاوي درحقيقت نقشه راه پژوهش در رسانه را ترسيم مي‌كنند و تغييرات در بازارها و خط‌مشي‌گذاري درباره رسانه‌هاي جمعي و به‌ويژه تلويزيون را به شيوه‌اي بينش‌افزا و الهام‌بخش مورد بحث قرار مي‌دهند.